اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) - وحید قاسمی
آيينه ی غرور
خاطراتش قشنگ و زيبا بود
عطر سيب و اقاقيا می داد
روزهای خوشش دگرگون شد
گذرش تا به کربلا افتاد
**
داغ هفتاد و دوشقایق را
بر سرشانه های خود حس کرد
رنج زنجیر و درد سلسله را
برمچ دست و پای خود حس کرد
**
روی آییـنه ي غروردلش
زیر باران سنگ چین افتاد
دید خورشید را که چندین بار
از سر نیزه بر زمین افتاد
**
+ نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۹۲ ساعت 21:2 توسط ر.محجوب
|