ای کاش دلت به حالم می سوخت...

در حسرت آسمان بالم می سوخت
با یاد تو بودم و خیالم می سوخت...
من خسته میان خاک ها جا ماندم
ای کاش دلت به حالم می سوخت...
تلنگر:حرف دله....گاهی مرانیم نگاهی کافیست...!
در حسرت آسمان بالم می سوخت
با یاد تو بودم و خیالم می سوخت...
من خسته میان خاک ها جا ماندم
ای کاش دلت به حالم می سوخت...
تلنگر:حرف دله....گاهی مرانیم نگاهی کافیست...!
آهای دنیا … ” تو ” و ” ضمیرهایت ” دیگر به کارم نمی آئید…
دنبال سوم شخص غایب می گردم!
محبوب من!
از تو می خواهم نه مثل مختار بعد از واقعه،
نه مثل حر در میان واقعه،
که مثل عباس در تمام واقعه،
یار و یاور و شهید راه کسی باشم که به انتظارش ایستاده ام.
زهرای تو که هست به مردم نیاز نیست
وقتی که آب هست تیمم نیاز نیست
شرمنده ام که دست تو از پشت بسته شد
شرمنده ام خودم به تبسم نیاز نیست
حرفی نزن گلوی تو را میکشد طناب
وقتی اشاره است به تکلم نیاز نیست
کو دستهات تا که بگیرم ببوسمش
دست تو را به بیعت مردم نیاز نیست
دستم به دست ضربه ی اول خودش شکست
با این حساب ضربه ی دوم نیاز نیست
حتی اشاره بار مرا میزند زمین
این بار ِ شیشه را به تهاجم نیاز نیست
علی اکبر لطیفیان
چه کم توقع شده است
این دل پرتوقعم!
عکس توهم رضا کند،
این دل هجردیده را...
یاحسین(ع)
مراسم تجمع هیئت های مذهبی-محکوم کردن فیلم رستاخیز
فیلم رستاخیز یکی از فیلم های پخش شده در جشنواره فجر امسال بود که پر بود از اهانت ها به واقعه ی عاشورا و دستگاه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، به همین خاطر هیئت های مذهبی و اقشار مردم در روز یکشنبه 27 بهمن ماه در مسجد ارک تهران تجمع کرده و عوامل ساخت و اکران این فیلم را محکوم می کنند.
نزدیک ترین ایستگاه مترو به به مسجد ارک : پانزده خرداد
برای مشاهده صحبت های اشخاص مورد اعتماد در مورد این فیلم به لینک های زیر رجوع کنید :
سخنرانی حاج آقا منصور ارضی : کلیک کنید
صحبت های علی ضیا مجری برنامه ویتامین ث : کلیک کنید
نامه سید مجید بنی فاطمه : درادامه مطلب
حاج حسین سازور و دیگر مداحان و بزرگان هیئت های حضرت امام حسین (ع) نیز این ساخت اینگونه فیلم ها را محکوم کردند.
مدح حضرت عباس(ع)
عشق تکرار آدم و حواست
سیب ممنوعه بهشت خداست
عشق یک واژه جدیدی نیست
ماجرایِ قدیمی دنیاست
مثل یک ماه اوّل ماه است
گاه پیدا و گاه ناپیداست
نسل ما نسل عاشق اند اصلاً
عاشقی شغل خانواده ماست
عشق، مشق شب بزرگان است
مثل سجاده ای که رو به خداست
مشق این روزگار اباالفضل است
صد و سی و سه بار اباالفضل است
آسمان جلوه اي اگر دارد
از نماز شب قمر دارد
شب ميلاد تو همه ديدند
نخل ام البنين ثمر دارد
آمدي و حسين قادر نيست
از نگاه تو چشم بر دارد
كوري چشم ابتران حسود
چقدر فاطمه پسر دارد
اي رشيد علي نظر نخوري
شهر چشمان خيره سر دارد
باب حاجات، كعبه ي خيرات
بر تو و قدّ و قامتت صلوات
اي نسيم پر از بهار علي
ماه در گردش مدارِ علي
چقدر مشكل است تشخيصت
تا كه تو مي رسي كنار علي
با تو يك رنگ ديگري دارد
شجره نامه ي تبارِ علي
دومين حيدر ابوطالب
صاحب غيرت و وقار علي
به شما مي رسد ذخيره ي طف
همه ي ارث ذوالفقار علي
متن سخنرانی | مکتب عشق «5»
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: مکتب عشق «5»
کتاب شریف غررالحکم حدیث 4015 از آقا امیرالمومنین (ع):
کتاب شریف غررالحکم حدیث 4015 از آقا امیرالمومنین (ع):
ایاک ان تحب اعداءالله لو تسبیح ودک لغیر اولیاءالله فان من احب قوما حشر معهم
بپرهیز
از اینکه عشق دشمنان خدا را در دلت داشته باشی.چرا که وقتی عشق اینها را
در دل داشتی خداوند تبارک و تعالی در حشر تو را با اینها محشور می کند
بعد
میگه بابا ما که عشقی نداشتیم تنها یک علاقه ای بوده اومدیم یه عکسی به
دیوار زدیم.می فرماید ما به همین عکس روی دیوار نگاه می کنیم.ما که نمیایم
ببینیم که در باطنت چی شده ما به ظاهر اعمال تو نگاه می کنیم
در جایی گفته می شود:
ما درون را بنگریم و حال را
کی برون را بنگریم و قال را
اما در جایی می فرماید: **تظاهرات تو از نظر ما بیانگر میل درونی توست.**
تو
اگر این شخص رو دوسش نداری پس چرا عکسش رو به دیوار زدی؟میگه آقا ما این
عکس رو زدیم به دیوار که اگر یک وقتی اشتهام خیلی باز شد بیام یه نگاه به
این عکس کنم اشتهام کور بشه!!!طرف فکر می کنه حالا که خودش رو فریب میده
فرشته هارو هم می تونه فریب بده.
ما باید یک دلیلی بیاریم که انداد یعنی مشرکین رو در دلمان راه ندادیم.لذا آقا امیرالمومنین می فرماید میل به مشرکین داشتن باعث حشر شما می شود
حضرت آيت الله خامنه اي، 22 بهمن را متعلق به ملت ايران، امام بزرگوار (ره)، و شهدا دانستند و تأكيد كردند:
دشمن تلاش دارد اين ثروت عظيم ملي را متزلزل كند، بنابراين بايد با تمام قوا در صحنه بود و عاقلانه و مدبرانه حركت كرد.
رهبر انقلاب اسلامي شناخت "لحظه و نياز " و اقدام متناسب با آن را يك خصوصيت و ويژگي بسيار مهم برشمردند و خاطرنشان كردند: برخي از اهالي كوفه كه با عنوان "توابين " چند ماه بعد از حادثه عاشورا قيام كردند و به شهادت رسيدند، به امام حسين (ع) ايمان داشتند و انشاءالله در نزد خداوند هم مأجور هستند اما آن وظيفه اي را كه بايد عمل مي كردند، انجام ندادند زيرا "لحظه " و عاشورا را نشناختند.
رهبر انقلاب اسلامي تأكيد كردند: شناخت موقعيت، و حضور در لحظه مناسب و مورد نياز، اساس همه كارها است.
ايشان با اشاره به رويش هاي انقلاب افزودند:
نسل جوان كنوني و جواناني كه
حتي پيروزي انقلاب اسلامي و مقاطع مهم آن را نديده اند، نوخاسته ها و رويش
هاي انقلاب هستند كه در مقايسه با نسل جوان اول انقلاب، بسيار بهتر و
هوشيارانه تر عمل مي كند.
تن من زندان است و منم زندانی
دو نفر بودند. دو تادخترکه توی حوض خالی میدان شهید مطهری سنگرگرفته بودند...
دور و برشان پر بود ازنیرو امانه خودی....
هیچ کاری نمی شد برای شان کرد...
حلقه محاصره ی میدان مطهری تنگ تر می شد.
رفتیم پشت بام یک ساختمان...
دو نفر بودند.
دو تا دختر که راه عراقی ها را آن همه مدت سد کرده بودند.
فشنگ هاشان هم تمام شده بود گویا....!!!
خون خون مان را می خورد....
باید برایشان کاری می کردیم....
عراقی ها دیگر شلیک نمی کردند.
می خواستند بگیرندشان، زنده!
دیگر رسیده بودند به میدان که دو تا صدا آمد.
تق...
تق...
لوله های تفنگ را گرفته بودند سمت هم دیگر...
آنها دو نفر بودند...
دو تا دختر که توی حوض خالی میدان مطهری دراز کشیده بودند.
به حرمت خونشان و حیاشان ، برای شادی روحشان و هم چنین برای هدایت جوانانی که از مسیر حیا دورند"صلوات"
بی صواد !!!!!!!
ما بی صوادیم ؟؟؟؟؟
بی صواد اونی که حولوکاصت رو تایید میکنه . . .
بی صواد اونی که با شعار طکریم مردم اومده الان داره با یه صبد مردم رو طهغیر میکنه . . .
بی صواد اونی که هدفمندی یارانه ها رو گداپروری میدونه ولی سفهای تولانی صبد طهغیر(تدبیر) رو کرامت و تدبیر میدونه . . .
بی صواد اونی که نمیدونه 20% بیشتره
بی صواد اونی که اموال بلوکه شده کشور خودش رو دارن بجای تعلیق انرژی اتمی بهش میدن اونم قسطی . . .
بی صواد اونی که پدر سینما رو بهروز وثوقی میدونه . . .
بی صواد اونی که . . .
بی صواد اونی که . . .
بی صواد . . .
بگذار تا بمیرم و تنها نبیمنت
تنها به روی سینه صحرا نبینمت
امشب بیا که بوسه زنم بر گلوی تو
شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت
می ترسم از نگاه به گودال آن طرف
دارم دعا به زیر لب آنجا نبیمنت
غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد
من نذر کرده ام که به نی ها نبینمت
امشب برای من تو دعا کن که شام بعد
بی سر به روی دامن زهرا نبینمت
شعر از: حسن لطفی
شعر در مدح امام حسین(ع)
اول عشق تو «لَن» بود نمیدانستم
آخرش هم «ابَداً» بود نمیدانستم
نام عاشق همه جا بیشتر از معشوق است
همه جا صحبت من بود نمیدانستم
چشم من خیس شد ، عاشق شدنم هم لو رفت
گریه بر من قَدِغن بود نمیدانستم
بعد از این نام مرا نیز فراموش کنید
عشق ، بد نام شدن بود نمیدانستم
تا دم خیمه رسیدیم و ندیدیم تو را
دل ما اهل «قَرَن» بود نمیدانستم
از لب چشمه مرا تشنه برم گرداندند
تشنگی طالع من بود نمیدانستم
مرغ باغ ملکوتم به خدا حیف شدم
در دلم میل چمن بود نمیدانستم
شامل مرحمت فاطمه گشتم من اگر
علتش سینه زدن بود نمیدانستم
هر کجا نام حسین آمد، باران بارید ...
... مادرش مطمئناً بود نمیدانستم
دست و پا میزد و گفتند همه تشنه لب است
نیزه ای بین دهن بود نمیدانستم
فاطمه زنده از آن کوچه اگر برگشته
علتش کار حسن بود نمیدانستم
علی اکبر لطیفیان
امام حسین(ع)
پیش من نیزه ها کم آوردند
به خدا سر نمی دهم به کسی
غیرت الله من خیالت جمع
من که معجر نمی دهم به کسی
تو اگر که اجازه ای بدهی
خویش را پهلویت می اندازم
اگر این چند تا عقب بروند
چادرم را رویت می اندازم
چقدر می روند و می آیند
فرصت زخم بستنِ من نیست
آمدم درد و دل کنم با تو
جا برای نشستن من نیست
جلویش را بگیر تا بلکه
دستم از معجرم بلند شود
تو که شمر را نمی کنی بیرون
پس بگو مادرم بلند شود
هر که گیرش نیامده نیزه
تکیه بر سنگ دامنش کرده
همه دیدند دخترت هم دید
شمر رخت تو را تنش کرده
علی اکبر لطیفیان
آهو آمد سوی تو آرام شد، پس می شود
درحریمت هر که بی کس می رود کس می شود
یک عبای آبی و عمامه ای از جنس نور
آسمان ازدست این گنبد ملبّس می شود
خوب ها از چشمشان "می" می چکد اما چرا
قسمت چشمان من انگور نارس می شود؟
تو دلیل اعتبار گنبد و نقّاره ای
آهن و سنگ ازوجود تو مقدّس می شود
دل اگر تاریک باشد در حریمت چون کلاغ
زود در بین کبوتر ها مشخّص می شود
پنجره فولاد،سقّاخانه وگنبدطلا
هرکه در صحن است محو این مثلّث می شود...
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: مکتب عشق «4»
گفتیم عشق بر سه نوع هست (مجازی.حقیقی و کاذب.) و گفتیم قرآن کریم برای عشقهای مختلف چهار نوع عشق را معرفی می کند:
غرور و غیرتشان اجازه نمیداد با لباسی که مزین به تصویر ولیفقیه است، اسیر دشمن شوند.
....
دولتها میآیند و میروند؛ آنچه سر جای خود باقی است، خون شهداست.
«ستارگان آسمان گمنامی» نام همان مستندی است که ساختن آن، سید شهیدان اهل
قلم را به وادی فکه کشاند اما چشم ظاهربین گمان میکرد با شهادت سیدمرتضی
آوینی در چند متری مقتلالشهدای فکه، این مستند برای همیشه ناتمام باقی
بماند.
(من تا به حال، این خاطره را جایی نقل نکردهام) دخترکی با روسری سبز و
سنگی در دست، همین که ما را دید شعار داد؛ «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر
ندارد».
کسان دیگری هم بودند! کمی آن سوتر، سطلهای زباله آتش گرفته تا وسط خیابان هم رسیده بود! نیروی انتظامی اما تازه داشت پیدایش میشد. دخترک عرض خیابان را دوید و چند بار دیگری هم شعارش را تکرار کرد و خواست برود زیر برج ابتدای خیابان شهید حقپرست که مثلا گیر نیروی انتظامی نیفتد اما هنوز به پیادهرو نرسیده، روسری از سرش افتاد. خواست برگردد که دید تعداد نیروها زیاد شده! یکی از بچههای روزنامه، که با ما بود،
گفت: «نگهدار!» گفتم: «اینجا خطرناک است، سنگ میبارد!» گفت: «نگهدار بروم روسریاش را بدهم!» گفتم: «تو هم بدتر از من، قیافهات تابلوست. با سنگ میزنندها!» گفت: «نگهدار!» و رفت و آن روسری سبزرنگ را از کف خیابان برداشت و داد به دخترک. بامزه اینجاست که برای این کار، یک باتوم هم توی آن گیر و دار که جان میداد برای سوختن خشک و تر باهم، از دوستان نیروی انتظامی نوش جان کرد! وقتی این دوست ما برگشت ماشین، به او گفتم: «چی بهش گفتی؟» گفت: «روسری را دادم گذاشت سرش... گفتم؛ اینم از اثر بسیجی!»
علمداران تفحص علیآقای محمودوند و آقامجید پازوکی که خود نیز به کاروان شهدا پیوستند، عجیب خشت راست و درستی بنا کردند در این حرکت ظهر عاشورای فکه در قتلگاه والفجر مقدماتی.
تقدیر خدا بر این بود که این 2 شهید فقط همان سال اول دستاندرکار این مراسم باشند، آنهم با قلت عدد.
اینک 15 سال از مراسم ظهرعاشورای فکه میگذرد.
مراسمی که سال اول، فقط و فقط 100 نفر فوقش 120 نفر شرکتکننده داشت، اینک نزدیک 50 اتوبوس و بیش از 100 وسیله نقلیه شخصی میهمان دارد. شاید...تاکید میکنم شاید خود شهیدان محمودوند و پازوکی هم باورشان نبود آن خشت کوچک 15 سال پیش، تبدیل به این بنای محکم و تنومند شود.
خداوند اما اینگونه به کار شهید و خون شهید برکت میدهد. چگونه؟
هیچ!
از جوانان و نوجوانان نسلهای بعد انقلاب، بسیجیانی میآفریند مثل همان بسیجیان زمان جنگ، با همان ایمان، بلکه بیشتر. با همان اخلاص بلکه بیشتر. با همان عزم و انگیزه بلکه بیشتر.
ای بسا که فکر میکردند روز آخر جنگ تحمیلی ملت ما با صدام که نه، با خود خود خود آمریکا،روز انقضای بسیج و فرهنگ بسیجی است. اینک کجایند ببینند که فکه به همان اندازه که به بسیجیان زمان جنگ شناخته میشود، شهره به بسیجیان نسل سوم و چهارم انقلاب است؟!
15 سال برگزاری بیوقفه مراسم ظهرعاشورا در مقتلالشهدای عملیات والفجر مقدماتی کار کمی نیست.
بوسه باید زد دست همت بانیان این مراسم را، هر که هستند، هر جا هستند. خواستم ازشان در همین حوالی، اسمی ببرم؛ اجازه ندادند. نسبت بسیجی با گمنامی است، هنوز هم.
و بسیجی بسیجی است، دیروز و امروز و جنگ و صلح و مبارزه و مذاکره ندارد. بسیجی کار خودش را بلد است. تو یک وقت 15 سال یا اصلا 50 سال، سر کوچه خودتان برای امام عاشورا مراسم میگیری، یک وقت 15 سال بدون هیچ وقفهای در رملستان فکه.
کجاست فکه؟ جایی در جنوبیترین قسمت استان ایلام، هم مرز با استان خوزستان. کجاست فکه؟ جایی مظلوم، محروم، بیآب و دارای خاکی لمیزرع که اصلا به درد سکونت و زندگانی نمیخورد.
کجاست فکه؟ نه در جبهه غرب، نه در جبهه جنوب. با «ادارهها» باشد، سر نخواستن این خاک رملی دعواست اما مگر «ارادهها» مردهاند که خاک فکه تنها بماند؟!
بعضی مکانها هستند که تقدس ذاتی دارند؛ زمان، هر زمانی که میخواهد باشد. چه عاشورا باشد، چه عاشورا نباشد، کربلا کربلاست، بگذریم که هر روز عاشوراست.
و چه جنگ 8 ساله باشد یا نباشد، فکه فکه است، بگذریم که اسلحه شهدا از دست بسیجیان امروز نیفتاده و همچنان جنگ ادامه دارد. من بیمعرفتی میدانم که هر سال، بعد هر ظهرعاشورای فکهای، قلمی در این ناحیه نزنم. بیمعرفتی، هم در قبال بسیجیان روزگار جنگ، هم در قبال بسیجیان جنگ روزگار. برای رسیدن به فکه، از شهرهای ایلام و اهواز، راه دور و درازی است، وای به حال آن بسیجی دانشجو که از بندر گناوه بوشهر آمده بود مراسم ظهر عاشورای فکه 92 به عشق شهدا.
وای به حال آن 2 اتوبوسی که از شهر بیرجند آمده بودند. اغلب هم با خانواده و زن و بچه.
این همه اما مگر در شهر و دیار خود خیمه عزا نداشتند؟!
مگر ما راحتتر نبودیم که صفا کنیم با صدای عرشی حاجمنصور ارضی در همین تهران خودمان؟!
و مگر همه آنان که دل از تکیه عزای دیار خود بریده بودند، چند روز آخر دهه اول محرم را در همان شهر خود آرامش بیشتری نداشتند؟!
آخر یعنی چه روز تاسوعا در راه باشی، بعضا روز علی اکبر هم در راه باشی تا خود را در عاشورا به فکه برسانی؟!
مگر غیر از این است که در هیات محل خودتان، همه چیز از چای دارچینی گرفته تا قیمه نذری مهیاست؟!
طرفه حکایت اینجاست؛ فکه برای ثبت نام 55 هزار تومان هم باید بدهی! آنهم با خواب و خوراکی نازل و همهاش در طول راه! اینها که نوشتم، نه منتی سر شهدا، بلکه شرح یک واقعیت است؛ 15 سال مراسم برگزار کردن در رملستان فکه، هر سال باشکوهتر از سال قبل، کار بسیار مهمی است.
حالا وقتی میگویی «ظهر عاشورا» پرچم فکه هم بالاست! و ما از قبل گفته بودیم شهدا را و خاک محل شهادتشان را در هیچ روزی بویژه روز عاشورا تنها نمیگذاریم.
حتی از این هم میشود فهمید که چرا به بسیج میگویند «نیروی مقاومت بسیج». من واقعا نمیدانم در هفته بسیج قرار داریم یا در آستانهاش هستیم. اصولا خیلی در بند این مناسبتها نیستم اما از دستاندرکاران مراسم ظهر عاشورای فکه، خاطرهای شنیدم که برایتان نقل میکنم.
این عزیز میگفت: «در کانال کمیل فکه دیدم یک بسیجی افتاده زمین. تیر به پهلویش خورده بود. قمقمهام را باز کردم تا مقداری آب به او بدهم، دیدم خالی است! عملیات لو رفته بود و عطش بیداد میکرد.