ای کاش دلت به حالم می سوخت...

http://tdel.ir/wp-content/uploads/125.jpg

در حسرت آسمان بالم می سوخت

با یاد تو بودم و خیالم می سوخت...

من خسته میان خاک ها جا ماندم

ای کاش دلت به حالم می سوخت...


تلنگر:حرف دله....گاهی مرانیم نگاهی کافیست...!

” تو ” و ” ضمیرهایت ”


http://www.duelfa.com/wp-content/uploads/2011/01/entezar.jpg

آهای دنیا … ” تو ” و ” ضمیرهایت ” دیگر به کارم نمی آئید…

دنبال سوم شخص غایب می گردم!

امام زمان(ع)


http://www.duelfa.com/wp-content/uploads/2011/07/IMAM-MAHDI.jpg

محبوب من!

از تو می خواهم نه مثل مختار بعد از واقعه،

نه مثل حر در میان واقعه،

که مثل عباس در تمام واقعه،

یار و یاور و شهید راه کسی باشم که به انتظارش ایستاده ام.

ای وای مادرم...


http://tdel.ir/wp-content/uploads/127.jpg

زهرای تو که هست به مردم نیاز نیست

وقتی که آب هست تیمم نیاز نیست

شرمنده ام که دست تو از پشت بسته شد

شرمنده ام خودم به تبسم نیاز نیست

حرفی نزن گلوی تو را میکشد طناب

وقتی اشاره است به تکلم نیاز نیست

کو دستهات تا که بگیرم ببوسمش

دست تو را به بیعت مردم نیاز نیست

دستم به دست ضربه ی اول خودش شکست

با این حساب ضربه ی دوم نیاز نیست

حتی اشاره بار مرا میزند زمین

این بار ِ شیشه را به تهاجم نیاز نیست

علی اکبر لطیفیان

یاحسین(ع)

http://tdel.ir/wp-content/uploads/80.jpg

چه کم توقع شده است

این دل پرتوقعم!

عکس توهم رضا کند،

این دل هجردیده را...

یاحسین(ع)

مراسم تجمع هیئت های مذهبی-محکوم کردن فیلم رستاخیز

مراسم تجمع هیئت های مذهبی-محکوم کردن فیلم رستاخیز

فیلم رستاخیز یکی از فیلم های پخش شده در جشنواره فجر امسال بود که پر بود از اهانت ها به واقعه ی عاشورا و دستگاه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، به همین خاطر هیئت های مذهبی و اقشار مردم در روز یکشنبه 27 بهمن ماه در مسجد ارک تهران تجمع کرده و عوامل ساخت و اکران این فیلم را محکوم می کنند.

نزدیک ترین ایستگاه مترو به به مسجد ارک : پانزده خرداد


برای مشاهده صحبت های اشخاص مورد اعتماد در مورد این فیلم به لینک های زیر رجوع کنید :

سخنرانی حاج آقا منصور ارضی : کلیک کنید

صحبت های علی ضیا مجری برنامه ویتامین ث : کلیک کنید

نامه سید مجید بنی فاطمه : درادامه مطلب

حاج حسین سازور و دیگر مداحان و بزرگان هیئت های حضرت امام حسین (ع) نیز این ساخت اینگونه فیلم ها را محکوم کردند.


کپی شده از تارنمای www.harvale.ir


عقیق:سید مجید بنی فاطمه از مداحان مشهور کشور در یادداشتی نسبت به فیلم «رستاخیز» ساخته احمدرضا درویش که درباره عاشوراست واکنش نشان داد. این یادداشت به شرح زیر است:
ادامه نوشته

مدح حضرت عباس(ع)

مدح حضرت عباس(ع)


http://tdel.ir/wp-content/uploads/56.jpg

 

عشق تکرار آدم و حواست

سیب ممنوعه بهشت خداست

 

عشق یک واژه جدیدی نیست

ماجرایِ قدیمی دنیاست

 

مثل یک ماه اوّل ماه است

گاه پیدا و گاه ناپیداست

 

نسل ما نسل عاشق اند اصلاً

عاشقی شغل خانواده ماست

 

عشق، مشق شب بزرگان است

مثل سجاده ای که رو به خداست

 

مشق این روزگار اباالفضل است

صد و سی و سه بار اباالفضل است

 

آسمان جلوه اي اگر دارد

از نماز شب قمر دارد

 

شب ميلاد تو همه ديدند

نخل ام البنين ثمر دارد

 

آمدي و حسين قادر نيست

از نگاه تو چشم بر دارد

 

كوري چشم ابتران حسود

چقدر فاطمه پسر دارد

 

اي رشيد علي نظر نخوري

شهر چشمان خيره سر دارد

 

باب حاجات، كعبه ي خيرات

بر تو و قدّ و قامتت صلوات

 

اي نسيم پر از بهار علي

ماه در گردش مدارِ علي

 

چقدر مشكل است تشخيصت

تا كه تو مي رسي كنار علي

 

با تو يك رنگ ديگري دارد

شجره نامه ي تبارِ علي

 

دومين حيدر ابوطالب

صاحب غيرت و وقار علي

 

به شما مي رسد ذخيره ي طف

همه ي ارث ذوالفقار علي

 

ادامه نوشته

سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد(مکتب عشق «5»)


متن سخنرانی | مکتب عشق «5»


سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع: مکتب عشق «5»


کتاب شریف غررالحکم حدیث 4015 از آقا امیرالمومنین (ع):


ایاک ان تحب اعداءالله لو تسبیح ودک لغیر اولیاءالله فان من احب قوما حشر معهم

بپرهیز از اینکه عشق دشمنان خدا را در دلت داشته باشی.چرا که وقتی عشق اینها را در دل داشتی خداوند تبارک و تعالی در حشر تو را با اینها محشور می کند

بعد میگه بابا ما که عشقی نداشتیم تنها یک علاقه ای بوده اومدیم یه عکسی به دیوار زدیم.می فرماید ما به همین عکس روی دیوار نگاه می کنیم.ما که نمیایم ببینیم که در باطنت چی شده ما به ظاهر اعمال تو نگاه می کنیم

در جایی گفته می شود:

ما درون را بنگریم و حال را

کی برون را بنگریم و قال را

اما در جایی می فرماید: **تظاهرات تو از نظر ما بیانگر میل درونی توست.**

تو اگر این شخص رو دوسش نداری پس چرا عکسش رو به دیوار زدی؟میگه آقا ما این عکس رو زدیم به دیوار که اگر یک وقتی اشتهام خیلی باز شد بیام یه نگاه به این عکس کنم اشتهام کور بشه!!!طرف فکر می کنه حالا که خودش رو فریب میده فرشته هارو هم می تونه فریب بده.
ما باید یک دلیلی بیاریم که انداد یعنی مشرکین رو در دلمان راه ندادیم.لذا آقا امیرالمومنین می فرماید میل به مشرکین داشتن باعث حشر شما می شود

در جای دیگر امام صادق (ع) می فرماید:

من احب شیئا حشره الله معه

اگر حتی یک شیء را دوست داشته باشی خدا تو را با اون شیء محشور می کند

داستانی هست که حاج ملا احمد نراقی نقل می کند از کسی که وقتی بر بالینش رفتند تا تلقین بهش بگویند میگه رفتیم بر بالینش هر چی بهش گفتیم که بگو اشهدان لا اله الله,هر چی بهش رسالت پیامبر و ولایت امیرالمومنین را تلقین می کنیم این یه شعر دیگه می خونه.مدام می گفت:این الطریق الی حمام منجاب.ما تعجب کردیم که این داستان حمام منجاب چی هست؟رفیقش گفت:من تعجب می کنم با اینکه الان هشتاد نود سالشه چطور این صحنه رو از یاد نبرده.آخه قضیه از این قرار بوده که منزلشون خالی بوده اینم دم در خونه ایستاده بوده یک خانمی از اونجا رد میشه می پرسه این الطریق الی حمام منجاب؟؟؟حمام منجاب کدوم طرفه؟؟این هم اشاره می کنه که داخل کوچه که رفتی درب اول سمت چپ.این می شده در دوم خونه ی همین بنده خدا.زنه هم از این در وارد میشه و فکر می کنه که حمام اونجاست.این یارو هم داخل میشه و در رو می بنده.زن که می فهمه در دام افتاده میگه چیه آقا؟ما اصلا خودمون اینکاره ایم بحثی درش نیست شما بفرمایید یه شیرینی و میوه ای بخرید تا ما هم یه دوش بگیریم.اینم خوشحال میشه که زدیم تو خال.این یارو به محض اینکه میره دنبال میوه و شیرینی ,زنه هم چارقدش رو برمی داره و در میره.بعد از اون که الان شصت سال هم گذشته کماکان این یارو حسرت اون گناه کبیره در ذهنشه و با همین هم محشور شد.یعنی شصت سال پیش یک فکر گناه و یک محبت گناه در دلش افتاده طوری که لحظه ی مرگ به جای گفتن اشهدان لااله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله این حرفها رو می زنه. آخه دیگه به چه دردش می خوره.برادرها و خواهر دقت کنند هر حبی را به دل راه ندهند.دل جای عشق هر بی سرو پایی نیست

هر چیزی,حتی لباس و پوشاک و خونه و زندگیت هر کدوم رو که لحظه ی مرگ می تونی دفاع کنی بهش عشق بورز .
در روایات داریم که در منزلتون در جاهای مختلف نماز بخونید بعضیها در منزلشون در یک جای خاصی نماز می خونند.چون این شی ها و این اشیا در لحظه ی مرگ به دردت می خورند. ما هر دو روایت رو داریم که در یکی گفته شده یک مسجد خاص بروید و در روایت دیگه ای داریم که به مسجدهای مختلف بروید.ظاهرش این هست که شما یک جای خاص باید داشته باشی و در برخی از ایام باید جاهای دیگه هم بری.

اشیاء به داد ما می رسند.قرآن تو خونه ات اگر دوسش داری کمکت می کند.یا مثلا از کتاب کلیله و دمنه خوشت میاد اون میاد کمک می کنه(شغال زرد و گرگ ... )!بنابراین داستانهای علما حاکی بر این مطلب است که مثالی که شما بهش عشق می ورزی با قالب مثالی و برزخی خودش پشت سر جنازه ی شما داخل قبر می شوند.قبری که در عرش برای شما تهیه دیده اند

حاج ملااحمد نراقی و همچنین مرحوم شهید دستغیب هم در کتاب داستانهای شگرف نقل می کنند که مرحوم قاضی می فرمایند:

ادامه نوشته

22بهمن...

کتاب شریف غررالحکم حدیث 4015 از آقا امیرالمومنین (ع):

ایاک ان تحب اعداءالله لو تسبیح ودک لغیر اولیاءالله فان من احب قوما حشر معهم

بپرهیز از اینکه عشق دشمنان خدا را در دلت داشته باشی.چرا که وقتی عشق اینها را در دل داشتی خداوند تبارک و تعالی در حشر تو را با اینها محشور می کند

بعد میگه بابا ما که عشقی نداشتیم تنها یک علاقه ای بوده اومدیم یه عکسی به دیوار زدیم.می فرماید ما به همین عکس روی دیوار نگاه می کنیم.ما که نمیایم ببینیم که در باطنت چی شده ما به ظاهر اعمال تو نگاه می کنیم

در جایی گفته می شود:

ما درون را بنگریم و حال را

کی برون را بنگریم و قال را


اما در جایی می فرماید: **تظاهرات تو از نظر ما بیانگر میل درونی توست.**

تو اگر این شخص رو دوسش نداری پس چرا عکسش رو به دیوار زدی؟میگه آقا ما این عکس رو زدیم به دیوار که اگر یک وقتی اشتهام خیلی باز شد بیام یه نگاه به این عکس کنم اشتهام کور بشه!!!طرف فکر می کنه حالا که خودش رو فریب میده فرشته هارو هم می تونه فریب بده.
ما باید یک دلیلی بیاریم که انداد یعنی مشرکین رو در دلمان راه ندادیم.لذا آقا امیرالمومنین می فرماید میل به مشرکین داشتن باعث حشر شما می شود



حضرت آيت الله خامنه اي، 22 بهمن را متعلق به ملت ايران، امام بزرگوار (ره)، و شهدا دانستند و تأكيد كردند:

دشمن تلاش دارد اين ثروت عظيم ملي را متزلزل كند، بنابراين بايد با تمام قوا در صحنه بود و عاقلانه و مدبرانه حركت كرد.


رهبر انقلاب اسلامي شناخت "لحظه و نياز " و اقدام متناسب با آن را يك خصوصيت و ويژگي بسيار مهم برشمردند و خاطرنشان كردند: برخي از اهالي كوفه كه با عنوان "توابين " چند ماه بعد از حادثه عاشورا قيام كردند و به شهادت رسيدند، به امام حسين (ع) ايمان داشتند و انشاءالله در نزد خداوند هم مأجور هستند اما آن وظيفه اي را كه بايد عمل مي كردند، انجام ندادند زيرا "لحظه " و عاشورا را نشناختند.

رهبر انقلاب اسلامي تأكيد كردند: شناخت موقعيت، و حضور در لحظه مناسب و مورد نياز، اساس همه كارها است.


ايشان با اشاره به رويش هاي انقلاب افزودند:

نسل جوان كنوني و جواناني كه حتي پيروزي انقلاب اسلامي و مقاطع مهم آن را نديده اند، نوخاسته ها و رويش هاي انقلاب هستند كه در مقايسه با نسل جوان اول انقلاب، بسيار بهتر و هوشيارانه تر عمل مي كند.


شعری ازعلی اکبر رائفی پور(زندان گناه)

زندان گناه

تن من زندان است و منم زندانی


تن من زندان است
و منم زندانی
مانده ام در دل ِ این کالبد نفسانی
عشق در دام هوس
روح حبس الابد بند قفس
آدمی زندان است
و من آن مانده به خواب

تشنه جرعه ای از صافی ناب
در تکاپوی خیال لب آب
در فراسوی سراب
مانده ام در مرداب

آرزوها ، همه ام نقش بر آب
آدمی زندان است
و من آن خسته‌ی راه
مانده ام در تک این تنگ سیاه
نه به راه پیش رفتن باز است
راه برگشت تباه
غرقه ام غرق گناه

نه کسی می‌خواهد که خبر گیرد از این چشم به راه
نه کسی می‌آید به ملاقاتی اعدامی زندان گناه

در شگفتم من از این بند و قفس
محکمه، حاکم و محکوم خودم هستم و بس
از چه باشم غمگین ؟
از چه ام دل چرکین ؟
از خدا ؟
یا که از این پیکره‌ی ننگ از این کوه گناه ؟
من بنایش کردم
بر کویر شهوت
و نهادم برهم ، آجر آجر نفرت
برج و بارویش آه
پی اش از جور و جفا

و جلایش دادم
به فریب ، به ریا
ننگم باد ، آری آری همین است سزا

اندرین منزل پست
یاد می‌آورم از روز الست
یاد جام باده و بنده مست
که نمک خورد ، دریغا که نمکدان بشکست
و چنین گفت با بوم تعهد نقاش
که تو ای نقش ، امین غم عشق من باش
آسمان بار امانت نتوانست کشید
شانه خم کرد ، وجودش لرزید
من دردانه‌ی بد مست تعهد کردم
که بپایم عهدم
با همه جان و تنم

با همه سلول‌های بدنم

ولی اکنون . . .
زندانی سلول تنم

ای صد افسوس که دردانه هستی به دمی مستی باخت
و سمند ابلیس بر دل گیتی تاخت
و شگفتا که دو گندم دو جهان فاصله ساخت
شرمم باد . . .

و چه سود از غم این یاد ، که بودم بر باد
کاش در کرنش هستی نمی‌گنجیدم
کاش با جام می‌عشق نمی‌رقصیدم
تا که در ملعبه لهو و لعب
اهرمن وار خدا می‌دیدم
شرمم باد . . .
و زمین شرمش باد
که زخاک بدنش چون من زاد
شرمم باد . . .
که از آن نقش برازنده چون هور
وزان خاکی مسرور
به جز روزنکی نور
دگر باقی نیست
روزن نور شده همدم این فکری مخمور
دریغا که دگر ساقی نیست
همه یارم شده این روزنک نور

نمی‌دانم چیست ؟

من نمی‌دانم کیست ؟
سالها خواجه در بار من است
قدر عمری است که غم خوار من است

من نمی‌دانم چیست
من نمی‌دانم کیست
شاید آن شبنم عشقی است که در گِل داشتم
چه بسا بذر امیدی است که در دل کاشتم
شایدم حرمت آن تکه نانی است
که در کودکیم ، از زمین برداشتم

من نمی‌دانم چیست
من نمی‌دانم کیست
شاید آن دل دل قلب نگران پدر است
یا تجلی دعای مادر در نماز سحر است

من نمی‌دانم چیست
من نمی‌دانم کیست
در گذر از آن نور
گوئیا ابر بهار ، بر کویر دل من می‌بارد
ودر این خشک‌ترین خاک خدا
بذر امید رهایی در دلم می‌کارد
در تکاپوی فرار از دام ها
خسته از زنجیر ها
ناگهان حنجره ام می‌شکفد ، با تمام دل خود می‌گویم:
بار پروردگارا ببخشای مرا
و چه زود
نوری از جنس وجود
در دلم می‌تابد
همه جا نور است نور

همه جا شادی و شور
روزن نور دگر روزن نیست
شده دریای عبور
نه دگر زنجیری است
نه دگر از قفس و بند و تباهی خبری است
درب زندان باز است
و دلم از غم تنهایی شب‌های مه آلود تهی است
چون طنینی از عشق بر دلم می‌بارد

همه ابعاد زمان در نظرم می‌آید
یاد آن روز نخست
او مرا می‌خواند
با صدایی آشنا
او سخن می‌گوید

و تو ای بنده ما ، و تو ای خسته راه ، باز هم سوی من آی
گر هزاران بار عهد با خدایت بستی
ور هزارو یکبار عهد خود بشکستی
غم به دل راه مده ، که ز غم‌ها رستی
خجل از کردارم
با خدا می‌گویم
منم آن غرق گناه
با چه رویی به درت روی آرم
باز هم می‌گوید:
و تو ای بنده ما ، و تو ای غرق گناه ، و تو افتاده به چاه
و تو ای خسته‌ی راه ، باز هم سوی من آی
و تو دردانه من
از چه ای دل چرکین ؟
نی نباشی غمگین
غیر من ریز و درشت گنه بنده چه کس می‌داند ؟
من نپوشانم عیب چه کسی پوشاند ؟
و تو ای کودک بازی گوشم
در نخستین افسوس
چشم بر هر گنهت پوشیدم
به جلال و جبروتم که تو را بخشیدم
دگر از درد و غم بند مترس ، چون باد باش
از سکون و سکن و سکته گذر ، فریاد باش
شیشه غم بشکن ، جام مبارک باد باش
بنده عشق بمان
از دو جهان آزاد باش . . .

علی اکبر رائفی پور

تاثیر بیانات رهبری در خنثی سازی نقشه ها

دو نفر بودند.....دو دختر....

افسران - داستان کوتاه اما عجیب و بی نظیر دو دختر !


دو نفر بودند. دو تادخترکه توی حوض خالی میدان شهید مطهری سنگرگرفته بودند...

دور و برشان پر بود ازنیرو امانه خودی....


هیچ کاری نمی شد برای شان کرد...

خرمشهر تقریبا افتاده بود دست عراقی ها....

 

حلقه محاصره ی میدان مطهری تنگ تر می شد.

رفتیم پشت بام یک ساختمان...


دو نفر بودند.

دو تا دختر که راه عراقی ها را آن همه مدت سد کرده بودند.


فشنگ هاشان هم تمام شده بود گویا....!!!

خون خون مان را می خورد....

باید برایشان کاری  می کردیم....

عراقی ها دیگر شلیک نمی کردند.

می خواستند بگیرندشان، زنده!


دیگر رسیده بودند به میدان که دو تا صدا آمد.


تق...


تق...


لوله های تفنگ را گرفته بودند سمت هم دیگر...

آنها دو نفر بودند...

دو تا دختر که توی حوض خالی میدان مطهری دراز کشیده بودند.

 

به حرمت خونشان و حیاشان ، برای شادی روحشان و هم چنین برای هدایت جوانانی که از مسیر حیا دورند"صلوات"


بی صواد !!!!!!!


بی صواد !!!!!!!

ما بی صوادیم ؟؟؟؟؟

بی صواد اونی که حولوکاصت رو تایید میکنه . . .

بی صواد اونی که  با شعار طکریم مردم  اومده الان داره با یه صبد مردم رو طهغیر  میکنه . . .

بی صواد اونی که هدفمندی یارانه ها رو  گداپروری میدونه ولی  سفهای تولانی صبد طهغیر(تدبیر) رو  کرامت و تدبیر میدونه . . .

بی صواد اونی که نمیدونه 20% بیشتره

بی صواد اونی که اموال  بلوکه شده کشور  خودش رو دارن بجای تعلیق انرژی اتمی بهش میدن اونم قسطی . . .

بی صواد اونی که پدر سینما رو بهروز وثوقی میدونه . . .

بی صواد اونی که . . .

بی صواد اونی که . . .

بی صواد . . .

 

 

اگر با صواد شدن همایت بی چون و چرا از مضاکراط اخیر و دولط طعلیغ یا فراموش کردن خون شهدا است پس من بی صوادم

امام حسین(ع)

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/HOSSEIN/kamel/36.jpg

بگذار تا بمیرم و تنها نبیمنت 

تنها به روی سینه صحرا نبینمت 

امشب بیا که بوسه زنم بر گلوی تو 

شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت 

می ترسم از نگاه به گودال آن طرف 

دارم دعا به زیر لب آنجا نبیمنت 

غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد 

من نذر کرده ام که به نی ها نبینمت 

امشب برای من تو دعا کن که شام بعد 

بی سر به روی دامن زهرا نبینمت 

شعر از: حسن لطفی

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/HOSSEIN/kamel/43.jpg


شعر در مدح امام حسین(ع)

 اول عشق تو «لَن» بود نمیدانستم

آخرش هم «ابَداً» بود نمیدانستم

نام عاشق همه جا بیشتر از معشوق است

همه جا صحبت من بود نمیدانستم

چشم من خیس شد ، عاشق شدنم هم لو رفت

گریه بر من قَدِغن بود نمیدانستم

بعد از این نام مرا نیز فراموش کنید

عشق ، بد نام شدن بود نمیدانستم

تا دم خیمه رسیدیم و ندیدیم تو را

دل ما اهل «قَرَن» بود نمیدانستم

از لب چشمه مرا تشنه برم گرداندند

تشنگی طالع من بود نمیدانستم

مرغ باغ ملکوتم به خدا حیف شدم

در دلم میل چمن بود نمیدانستم

شامل مرحمت فاطمه گشتم من اگر

علتش سینه زدن بود نمیدانستم

هر کجا نام حسین آمد، باران بارید ...

... مادرش مطمئناً بود نمیدانستم

دست و پا میزد و گفتند همه تشنه لب است

نیزه ای بین دهن بود نمیدانستم

فاطمه زنده از آن کوچه اگر برگشته

علتش کار حسن بود نمیدانستم

علی اکبر لطیفیان

امام حسین(ع)-شهادت-قتلگاه


امام حسین(ع)

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/HOSSEIN/kamel/84.jpg

پیش من نیزه ها کم آوردند

به خدا سر نمی دهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمی دهم به کسی

 

تو اگر که اجازه ای بدهی

خویش را پهلویت می اندازم

اگر این چند تا عقب بروند

چادرم را رویت می اندازم

 

چقدر می روند و می آیند

فرصت زخم بستنِ من نیست

آمدم درد و دل کنم با تو

جا برای نشستن من نیست

 

جلویش را بگیر تا بلکه

دستم از معجرم بلند شود

تو که شمر را نمی کنی بیرون

پس بگو مادرم بلند شود

 

هر که گیرش نیامده نیزه

تکیه بر سنگ دامنش کرده

همه دیدند دخترت هم دید

شمر رخت تو را تنش کرده

علی اکبر لطیفیان

آهوشدیم پس کرمت رانشان بده...




آهوشدیم پس کرمت رانشان بده...

                                      مثل همیشه آن حرمت رانشان ده...

اقای غریبم...


آهو آمد سوی تو آرام شد، پس می شود

درحریمت هر که بی کس می رود کس می شود

یک عبای آبی و عمامه ای از جنس نور

آسمان ازدست این گنبد ملبّس می شود

خوب ها از چشمشان "می" می چکد اما چرا

قسمت چشمان من انگور نارس می شود؟

تو دلیل اعتبار گنبد و نقّاره ای

آهن و سنگ ازوجود تو مقدّس می شود

دل اگر تاریک باشد در حریمت چون کلاغ

زود در بین کبوتر ها مشخّص می شود

پنجره فولاد،سقّاخانه وگنبدطلا

هرکه در صحن است محو این مثلّث می شود...

سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد(مکتب عشق «4»)

متن سخنرانی | مکتب عشق «4»

سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع: مکتب عشق «4»


گفتیم عشق بر سه نوع هست (مجازی.حقیقی و کاذب.) و گفتیم قرآن کریم برای عشقهای مختلف چهار نوع عشق را معرفی می کند:


1. محبوب حقیقی خدا

2. محبوب معشوق

3. انداد(ضد اضداد)یا عشق سرابی

بعد گفتیم انداد چهار مدل است

نوع اول: حب نفس

که به طور کامل توضیح داده شد.

و ادامه ی بحث:

نوع دوم از انداد

ب.مال دنیا

سوره فجر آیه ی 20:و تحبون مالا حبا جما

کسانی که سخت فریفته ی مال دنیا هستند.

در اینجا مال دنیا فقط پول نیست عمر هم هست.دنیا آنقدر قابلیت دارد که برای افراد معمولی و چشمهای دنیا بین جزو انداد شود برای خدا.یعنی مشابه خدا انسان با دنیا برخورد می کند.منتها فرقی دارد.فرقش هم اینست که به لحاظ اینکه عشق به دنیا در فطرت من و تو نیست و این عشق اکتسابیه آرام آرام مهر خودش رو در دل جا میندازه.بعد مهر رو تبدیل به عشق می کند و این عشق سبب می شود که چشمش کور شود و گوشهایش کر شود و حقایق عالم خلقت را درک نکند و به جایی برسد که براحتی خدا را به جای دنیا بفروشد.

آقا امیرالمونین در کتاب شریف غررالحکم و دررالکلم حدیث 2514:

کسی که دنیا در نظرش عظیم و موقعیت دنیا در قلبش کبیر باشد آن را به جای خدا برمی گزیند و در مرحله ی بعد ندیم و عبد دنیا می شود.یعنی دنیا معشوق خودش رو به سمت ندیم بودن می برد.ندیم یعنی همدم و مونس.بعد که جلوتر رفت تبدیل می شود به عبد دنیا.دنیا از اون معشوق های کاذبی است که انسان را تا عبد خودش نکند رها نمی کند.خصوصیت دنیا اینه!

دنیایی که ما میگیم منظور فقط اسکناس و چک پول نیست.دنیا مظاهری دارد که انسان را از همه چیز غافل می کند.حتی آنقدر حب دنیا و حب مال قویست که انسان را از سایر شهوات و عشقهای مجازی دور می کند.یعنی طرف آنقدر درگیر کاسبیش می شود به شهوترانی هم نمی رسد و تازه خیلی هم ادعا دارد که ما اینقدر سرمون به کارمون مشغوله که از این مسخره بازیها و سوسول بازیها خوشمون نمیاد.تو یک دام دیگه افتاده خیلی هولناکتر.یا اینکه می بینی طرف آنقدر درگیرمقام و مقام پرستیه که به خیلی از شهوات نمی رسد به طوری که نرسیدنش رو برای خودش فضل می دونه.میگه این جنگولک بازیها و ...کار ما نیست ما از 6 صبح تا 11 شب سرکاریم,جنازمون به خونه برمی گرده.بعد روایت هم کنارش می گذاره که پیامبر فرمود کار فلان فلان فلان.بعد فکر می کنه که این کاری که داره اون رو در حب دنیا غرق می کند فضیلت است!!

ادامه نوشته

بسیجی دیگر اثر ندارد؟!/حسین قدیانی

غرور و غیرت‌شان اجازه نمی‌داد با لباسی که مزین به تصویر ولی‌فقیه است، اسیر دشمن شوند.

....


دولت‌ها می‌آیند و می‌روند؛ آنچه سر جای خود باقی است، خون شهداست. «ستارگان آسمان گمنامی» نام همان مستندی است که ساختن آن، سید شهیدان اهل قلم را به وادی فکه کشاند اما چشم ظاهربین گمان می‌کرد با شهادت سیدمرتضی آوینی در چند متری مقتل‌الشهدای فکه، این مستند برای همیشه ناتمام باقی بماند.


IMAGE634839099254234311


(من تا به حال، این خاطره را جایی نقل نکرده‌ام) دخترکی با روسری سبز و سنگی در دست، همین که ما را دید شعار داد؛ «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد».

کسان دیگری هم بودند! کمی آن سوتر، سطل‌های زباله آتش گرفته تا وسط خیابان هم رسیده بود! نیروی انتظامی اما تازه داشت پیدایش می‌شد. دخترک عرض خیابان را دوید و چند بار دیگری هم شعارش را تکرار کرد و خواست برود زیر برج ابتدای خیابان شهید حق‌پرست که مثلا گیر نیروی انتظامی نیفتد اما هنوز به پیاده‌رو نرسیده، روسری از سرش افتاد. خواست برگردد که دید تعداد نیروها زیاد شده! یکی از بچه‌های روزنامه، که با ما بود،

گفت: «نگهدار!» گفتم: «اینجا خطرناک است، سنگ می‌بارد!» گفت: «نگهدار بروم روسری‌اش را بدهم!» گفتم: «تو هم بدتر از من، قیافه‌ات تابلوست. با سنگ می‌زنندها!» گفت: «نگهدار!» و رفت و آن روسری سبزرنگ را از کف خیابان برداشت و داد به دخترک. بامزه اینجاست که برای این کار، یک باتوم هم توی آن گیر و دار که جان می‌داد برای سوختن خشک و ‌تر باهم، از دوستان نیروی انتظامی نوش جان کرد! وقتی این دوست ما برگشت ماشین، به او گفتم: «چی بهش گفتی؟» گفت: «روسری را دادم گذاشت سرش... گفتم؛ اینم از اثر بسیجی!»


علمداران تفحص علی‌آقای محمودوند و آقامجید پازوکی که خود نیز به کاروان شهدا پیوستند، عجیب خشت راست و درستی بنا کردند در این حرکت ظهر عاشورای فکه در قتلگاه والفجر مقدماتی.

تقدیر خدا بر این بود که این 2 شهید فقط همان سال اول دست‌اندرکار این مراسم باشند، آنهم با قلت عدد.

اینک 15 سال از مراسم ظهرعاشورای فکه می‌گذرد.

مراسمی که سال اول، فقط و فقط 100 نفر فوقش 120 نفر شرکت‌کننده داشت، اینک نزدیک 50 اتوبوس و بیش از 100 وسیله نقلیه شخصی میهمان دارد. شاید...تاکید می‌کنم شاید خود شهیدان محمودوند و پازوکی هم باورشان نبود آن خشت کوچک 15 سال پیش، تبدیل به این بنای محکم و تنومند شود.

خداوند اما اینگونه به کار شهید و خون شهید برکت می‌دهد. چگونه؟

هیچ!

از جوانان و نوجوانان نسل‌های بعد انقلاب، بسیجیانی می‌آفریند مثل همان بسیجیان زمان جنگ، با همان ایمان، بلکه بیشتر. با همان اخلاص بلکه بیشتر. با همان عزم و انگیزه بلکه بیشتر.

‌ای بسا که فکر می‌کردند روز آخر جنگ تحمیلی ملت ما با صدام که نه، با خود خود خود آمریکا،روز انقضای بسیج و فرهنگ بسیجی است. اینک کجایند ببینند که فکه به همان اندازه که به بسیجیان زمان جنگ شناخته می‌شود، شهره به بسیجیان نسل سوم و چهارم انقلاب است؟!

15 سال برگزاری بی‌وقفه مراسم ظهرعاشورا در مقتل‌الشهدای عملیات والفجر مقدماتی کار کمی نیست.

بوسه باید زد دست همت بانیان این مراسم را، هر که هستند، هر جا هستند. خواستم ازشان در همین حوالی، اسمی ببرم؛ اجازه ندادند. نسبت بسیجی با گمنامی است، هنوز هم.

و بسیجی بسیجی است، دیروز و امروز و جنگ و صلح و مبارزه و مذاکره ندارد. بسیجی کار خودش را بلد است. تو یک وقت 15 سال یا اصلا 50 سال، سر کوچه خودتان برای امام عاشورا مراسم می‌گیری، یک وقت 15 سال بدون هیچ وقفه‌ای در رملستان فکه.

کجاست فکه؟ جایی در جنوبی‌ترین قسمت استان ایلام، هم مرز با استان خوزستان. کجاست فکه؟ جایی مظلوم، محروم، بی‌آب و دارای خاکی لم‌یزرع که اصلا به درد سکونت و زندگانی نمی‌خورد.

کجاست فکه؟ نه در جبهه غرب، نه در جبهه جنوب. با «اداره‌ها» باشد، سر نخواستن این خاک رملی دعواست اما مگر «اراده‌ها» مرده‌اند که خاک فکه تنها بماند؟!

بعضی مکان‌ها هستند که تقدس ذاتی دارند؛ زمان، هر زمانی که می‌خواهد باشد. چه عاشورا باشد، چه عاشورا نباشد، کربلا کربلاست، بگذریم که هر روز عاشوراست.

و چه جنگ 8 ساله باشد یا نباشد، فکه فکه است، بگذریم که اسلحه شهدا از دست بسیجیان امروز نیفتاده و همچنان جنگ ادامه دارد. من بی‌معرفتی می‌دانم که هر سال، بعد هر ظهرعاشورای فکه‌ای، قلمی در این ناحیه نزنم. بی‌معرفتی، هم در قبال بسیجیان روزگار جنگ، هم در قبال بسیجیان جنگ روزگار. برای رسیدن به فکه، از شهرهای ایلام و اهواز، راه دور و درازی است، وای به حال آن بسیجی دانشجو که از بندر گناوه بوشهر آمده بود مراسم ظهر عاشورای فکه 92 به عشق شهدا.

وای به حال آن 2 اتوبوسی که از شهر بیرجند آمده بودند. اغلب هم با خانواده و زن و بچه.

این همه اما مگر در شهر و دیار خود خیمه عزا نداشتند؟!

مگر ما راحت‌تر نبودیم که صفا کنیم با صدای عرشی حاج‌منصور ارضی در همین تهران خودمان؟!

و مگر همه آنان که دل از تکیه عزای دیار خود بریده بودند، چند روز آخر دهه اول محرم را در همان شهر خود آرامش بیشتری نداشتند؟!

آخر یعنی چه روز تاسوعا در راه باشی، بعضا روز علی اکبر هم در راه باشی تا خود را در عاشورا به فکه برسانی؟!

مگر غیر از این است که در هیات محل خودتان، همه چیز از چای دارچینی گرفته تا قیمه نذری مهیاست؟!

طرفه حکایت اینجاست؛ فکه برای ثبت نام 55 هزار تومان هم باید بدهی! آنهم با خواب و خوراکی نازل و همه‌اش در طول راه! اینها که نوشتم، نه منتی سر شهدا، بلکه شرح یک واقعیت است؛ 15 سال مراسم برگزار کردن در رملستان فکه، هر سال باشکوه‌تر از سال قبل، کار بسیار مهمی است.

حالا وقتی می‌گویی «ظهر عاشورا» پرچم فکه هم بالاست! و ما از قبل گفته بودیم شهدا را و خاک محل شهادتشان را در هیچ روزی بویژه روز عاشورا تنها نمی‌گذاریم.

حتی از این هم می‌شود فهمید که چرا به بسیج می‌گویند «نیروی مقاومت بسیج». من واقعا نمی‌دانم در هفته بسیج قرار داریم یا در آستانه‌اش هستیم. اصولا خیلی در بند این مناسبت‌ها نیستم اما از دست‌اندرکاران مراسم ظهر عاشورای فکه، خاطره‌ای شنیدم که برای‌تان نقل می‌کنم.

این عزیز می‌گفت: «در کانال کمیل فکه دیدم یک بسیجی افتاده زمین. تیر به پهلویش خورده بود. قمقمه‌ام را باز کردم تا مقداری آب به او بدهم، دیدم خالی است! عملیات لو رفته بود و عطش بیداد می‌کرد.


ادامه نوشته

فروش زنان شیعه!/عکس

http://www.behesht.info/Files/Image/2014/1/Admin_22133611.jpg