اربعین...

یازینب....

از من مپرس زینب من معجرت چه شد

با من بگو برادر زینب سرت چه شد

از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است

با من بگو که ساقی آب آورت چه شد

از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است

با من بگو که پیروهن پیکرت چه شد

از من مپرس از چه زدی سر به محملت

با من بگو در نظر مادرت چه شد

از من مپرس در دل محمل چه دیده ام

با من بگو که راس علی اصغرت چه شد

از من مپرس از چه نمازت نشسته است

با من بگو اذان علی اکبرت چه شد

از من مپرس موی سرت از چه شد سپید

با من بگو عمامه ی پیغمبرت چه شد

از من بپرس شرح تمام سفر ولی

دیگر نپرس شام بلا ت چه شد

اربعین...

 

ای همیشه خواهر غم پرورم

ای خمیده مثل زهرا مادرم

بشکن این بغضی که داری در گلو

هرچه می خواهد دل تنگت بگو

بر حسینت شام را توصیف کن...

از خرابه رفتنت تعریف کن...

از درخت خشک و سنگ و سر بگو

از لب و از چوب و طشت زر بگو

صورت خورشید و نوک نی چه بود

قصه ی قرآن و بزم می چه بود

جان من بنشین و حرف دل بگو

از جبین و چوبه محمل بگو

به چه بزمی ، بزم اشک و ماتم است

بزمتان جمع است و یک کودک کم است...

اربعین...



http://tdel.ir/wp-content/uploads/123.jpg



دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

بعدِ یک عمر که ماندیم . . . که عادت کردیم


دست هامان همه خالی . . . نه ! پر از شعر و شرر


عشق فرمود : بیایید ، اطاعت کردیم


خاک آلوده رسیدیم به آن تربت پاک


اشک آلوده ولی غسل زیارت کردیم


گفته بودند که آرام قدم برداریم


ما دویدیم . . . ببخشید . . . جسارت کردیم


ایستادیم دمی پای در باب الرّاس


شمر را
بعدِ سلامی به تولعنت کردیم

سهم مان در حرمت یکسره سرگردانی


بس که با قبله ی شش گوشه ، عبادت کردیم


تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات


از غزلباری چشمان تو حیرت کردیم




هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد

واژه ها را به شب شعر تو دعوت کردیم


همه با قافیه ی عشق ، مصیبت دارند


از تو گفتیم ، اگر ذکر مصیبت کردیم

وقت رفتن که حرم ماند و کبوترهایش


بی پر و بال نشستیم و حسادت کردیم


و سری از سر افسوس به دیوار زدیم


و نگاهی غضب آلود به ساعت کردیم


تا قیامت بنویسیم برای تو کم است


ما که در سایه ی آن قامت ، اقامت کردیم


...

کاش می شد که بمانیم ؛ ضریحت در دست
. .

دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم


یاحسین...

از دلم تا حرم...

چند اربعین پیاده روی مانده است؟


http://tdel.ir/wp-content/uploads/sli61-211.jpg

اربعین

http://www.behesht.info/Files/Image/2013/11/%D9%85%D8%AC%D9%86%D9%88%D9%86%20%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B6%D8%A7_18123239.JPG

 

اربعین

اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم

هجوم بی کسی ام را برایت آوردم

من از تظاهر نامحرمان عزا دارم

هزار غم ز هزاران حکایت آوردم

کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست

به چشم آنچه که دیدم روایت آوردم

مرور تلخ ترین خاطرات من وقتی است

که آستین به سر بچه هایت آوردم

زافترای کنیزی تمام دلها ریخت

ومن پناه به آه و دعایت اوردم

گهی که بر لب تو چوب خیزران می خورد

به آیه شإن نزول ولایت آوردم

برای آنکه به نام تو لطمه ای نرسد

هماره اسم تو را با درایت آوردم

به گریه های غریبم اگر چه خندیدند

بهار گریه سوی کربلایت آوردم

فدای پیرهن پاره ات که با چه دلی

نشان ز خاطره آشنایت آوردم

دگر به شام کسی سب مرتضی نکند

شهیده دادم و داغش برایت آوردم

طنین صوت علی را به کوفه افکندم

رشام غافله را با صدایت آوردم

سر تو سایه به سایه چراغ محمل بود

قدی خمیده کنون پیش پایت آوردم

کنار قبر تو دلهای پر حرارت را

به یاد سوختن خیمه هایت آوردم

ببین که چادر من پرچم عزای تو شد

نوا و زمزمه در نینوایت آوردم

هر آنکه فاتح دلهاست چون تو پیروز است

ببین دل همه را مبتلایت آوردم

اربعین

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/HOSSEIN/kamel/08.jpg

اربعین

برای هر بلا آماده بودم

چو کوهی روی پا استاده بودم

اگر قرآن نمی خواندی برایم

کنار نیزه ات جان داده بودم

 

حسینم وا حسین گفت و شنودم

زیارت نامه ام جسم کبودم

چه در زندان چه در ویرانه شام

دعا می خواندم و یاد تو بودم

 

سفر کردم به دنبال سر تو

سپر بودم برای تو

چهل منزل کتک خوردم برادر

به جرم این که بودم خواهر تو