هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

واقعابعضی اشعار بادلت بازی میکنن...
انقدکه از زیبایش به وجدمیایی...
و واقعا تو اون لحظه هیچکاری نمیتونی انجام بدی....
حتماکتابه" قبله مایل به تو"از آقای برقعی رو بخرین وگرنه نصفه عمرتون به باده فنارفته....

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

یا حبیب الباکین

 

میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت

بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟

منی که باز برآنم که دعبلانه برایت

غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت

 

من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم

من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم

هنوز شعر نگفته توقع صله دارم

منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت

 

چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد

بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

 

چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است

من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟

 

دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن

دوباره لحظهء تردید بین ماندن و رفتن

و باز مثل همیشه در آستانهء در من ـ

کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت

مربع

 سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو

نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو

و می روم به امید دوباره های من و تو

میان این همه غوغا میان صحن و سرایت

 

                                    (قبله مایل به تو)

سیدحمیدرضابرقعی

بسیارزیباحتما دانلودش کنید...

به گزارش فرهنگ نیوز، رهبر معظم انقلاب به مناسبت خجسته سالروز ولادت با سعادت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها و فرزند برومندش امام خمینی کبیر(ره) با مداحان اهل بیت(ع) دیدار داشتند.

در این مراسم که با حضور مداحان اهل بیت(ع) و جمع کثیری از عاشقان حضرت زهرا(س) برگزار شده بود، شاعر جوان عرصه شعر آیینی "سید حمیدرضا برقعی" در حضور رهبر انقلاب شعری را در مدح اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قرائت کرد.

دارد دل ما راه نجاتی دیگر 

در مشهد و در قم عتباتی دیگر

بر بانوی با کرامت قم صلوات

بر شاه خراسان صلواتی دیگر

چشم وا کن احد آیینه عبرت شد و رفت / دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت

آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد / با خبر نیست که طاقت به اطاعت باشد

داد و بیداد که در قلب طلا آهن بود/ چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود

داد و بیدادبرادر که برادر تنهاست / جنگ را وامگذارید پیمبر تنهاست

یک به یک در ملا عام و نهانی رفتند / چه بگویم که بدون نگرانی رفتند

ادامه نوشته

سیدحمید برقعی-کربلا را دل تنگم...

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

به یاد چایی شیرین کربلایی ها

لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد

چه ساختار قشنگی شکسته است خدا

درون قالب شش گوشه یک غزل دارد

بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟

بگو محبت ما ریشه در ازل دارد

غلامتان به من آموخت در میانه ی خون

که روسیاهی ما نیز راه حل دارد.