دو نفر بودند.....دو دختر....
دو نفر بودند. دو تادخترکه توی حوض خالی میدان شهید مطهری سنگرگرفته بودند...
دور و برشان پر بود ازنیرو امانه خودی....
هیچ کاری نمی شد برای شان کرد...
حلقه محاصره ی میدان مطهری تنگ تر می شد.
رفتیم پشت بام یک ساختمان...
دو نفر بودند.
دو تا دختر که راه عراقی ها را آن همه مدت سد کرده بودند.
فشنگ هاشان هم تمام شده بود گویا....!!!
خون خون مان را می خورد....
باید برایشان کاری می کردیم....
عراقی ها دیگر شلیک نمی کردند.
می خواستند بگیرندشان، زنده!
دیگر رسیده بودند به میدان که دو تا صدا آمد.
تق...
تق...
لوله های تفنگ را گرفته بودند سمت هم دیگر...
آنها دو نفر بودند...
دو تا دختر که توی حوض خالی میدان مطهری دراز کشیده بودند.
به حرمت خونشان و حیاشان ، برای شادی روحشان و هم چنین برای هدایت جوانانی که از مسیر حیا دورند"صلوات"
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 17:15 توسط ر.محجوب
|